«میکلآنژ» دومین پسر از خانواده «لئوناردو دیبوناروتی سیمونی» و «فرانچسکا دینری» است. با تولد میکلآنژ، خانواده بوناروتی به فلورانس مهاجرت كردند. مادر میکلآنژ پس از به دنیا آوردن سه پسر دیگر، چشم از جهان فروبست. ميكل از دوران کودکی بر خلاف میل پدر به رشته هنر علاقه داشت و سرانجام در پی جدالي سخت با پدرش، به هدف والای خود رسید و در سن سیزده سالگی به عنوان دستیار حقوقبگیر در کارگاه «دومنیکو ژیرلاندایو» استخدام شد. وی نزد استادش به کارآموزی پرداخت و پایه و اساس نقاشی روی دیوار مرطوب را یاد گرفت و مانند بسیاری از هنرمندان همدوره خود در فلورانس، در کلیسای کوچک «برانکاچی» به تحصیل هنر مشغول شد. ميكل در ابتدا به نقاشی روی آورد، اما غریزه طبیعی او مشتاق هنر پیکرتراشی بود. از این رو پیش از پايان دوره نقاشی، به عنوان استاد به مدرسه مجسمهسازی - که «لورنتزوی مدیچی» در باغهای مدیچی تأسیس كرده بود - منتقل شد. هنوز سه سال از عضویت وی در مؤسسه و مدرسه مدیچی نگذشته بود که «لورنتزو» چشم از جهان فروبست و پسرش «پیِروی مدیچی» که فاقد استعداد و کیفیت هنری پدرش بود، جانشین او گرديد. در این زمان به دليل ناآرامی و قیام گروههای مختلف در فلورانس، جان بسیاری از هنرمندان مورد تهدید قرار گرفت. میکلآنژ بیست ساله با تیزهوشی خود، قبل از شروع جنگ به اتفاق دو تن از همراهانش به شهر «بولونیا» کوچ كرد. وي در بولونیا مورد استقبال یکی از اعضاء خانواده «آلدوراندی» قرار گرفت و بلافاصله براي ساخت دو تندیس از پیکر مقدسین و مجسمه یک فرشته برای مقبره «دومنیکوس مقدس» در کلیسای «سنت پترونیوس» با آنها قرارداد بست. او پس از یک سال اقامت در بولونیا، از سوي هیأتی در فلورانس برای ايجاد سالن اجتماعات شهرداری به آن شهر دعوت شد.
بازگشت به فلورانس
میکلآنژ زمانی به فلورانس بازگشت که کشیشی از فرقه «دومنیکنها» به نام «ساوونارولا» با برقراری «تئوکراسی» و «حکومت مذهبی»، قدرت را در دست گرفته و قوانین سخت مذهبی را به مردم تحمیل کرده بود. این رخدادها تأثیر زيادي بر افکار میکلآنژ جوان، دانته و دیگر افلاطونیان به جا گذاشت. میکلآنژ پس از آغاز به کار در فلورانس، مورد توجه هنر دوستان قرار گرفت و به سفارش یک فروشنده آثار هنری، تابلوئی بدلی از روی نسخه اصلی «کوپیدوس» رسم كرد و بنا به خواسته کارفرما، رنگ آمیزی آن را به شیوه آثار عتیقه انجام داد و بدون دریافت اضافه دستمزد، شاهکاری نو از اثری قدیمی خلق كرد. این تابلو به عنوان یک اثر اصیل و عتیق به «رافائل ریاریو»، اسقف کلیسای جورجیوی مقدس در رم، فروخته شد. پس از مدتی، اسقف ریاریو متوجه این کلاهبرداری شد و فروشنده را مجبور به بازپرداخت مبلغ دریافتی كرد. «اسقف ریاریو» که شیفته کار هنرمندانه نقاش جوان شده بود، او را به رم دعوت كرد.
اولین اقامت در رم
میکلآنژ دعوت اسقف را پذیرفت و در سال ۱۴۹۶، برای اولین بار به رم رفت. این اقامت تا سال ۱۵۰۱ به طول انجامید. در همان ماههای اول، امید هنرمند نابغه به اسقف هنردوست، تبدیل به نااميدي شد. او حتی مورد حمایت «پیرو دی مدیچی» - که به عنوان تبعیدی در رم زندگی میکرد - قرار نگرفت؛ تا اینکه بر اثر آشنایی با يك نجیبزاده رومی به نام «ژاکوپو گالی»، با اسقف فرانسوی «ژان دو ویلار» آشنا شد و از هر دو نفر سفارش ساخت تندیسهای «کوپیدوس»، «باخوس» و «پییتا» را دریافت كرد.
بازگشت دوباره به فلورانس
اولین اقامت میکلآنژ در رم به مدت پنجسال به طول انجامید. در این زمان، فلورانس صحنه ناآرامیها و مبارزه هاي سیاسی بود. ورود سربازان فرانسوی به خاک ایتالیا از یک سو و حکومت مذهبی اسقف «ساوونارولا» و سقوط نهایی آن از سویی دیگر، همچنین جنگهای خارج از منطقه و پایداری نیروهای مقاومت مردمی، محیط نامساعدی را برای هنر و هنرمندان به وجود آورده بود. در چنين وضعيتي، پدر میکلآنژ «لودوویکو بوناروتی» که در زمان ناآرامیها شغل اداری خود را از دست داده بود، به منظور کسب حمایت فرزندش از او خواست تا به فلورانس بازگردد. سالهای اقامت میکلآنژ در فلورانس، سالهای کار مداوم، توأم با رنج و سختی و تأمین معاش پدر و برادران خودخواهش بود.
تندیس داوود
طراحي و ساخت «مجسمه داوود» که بیشتر به یک معجزه در قانون تعادل شبیه است، فکر میکلآنژ را به خود معطوف داشت. این مجسمه از سنگ مرمر بزرگی ساخته شده که چهلسال پیش از میکلآنژ، پیکر تراش دیگری به نام «آگوستینو دانتونیو» بدون کسب موفقیت، اقدام به ساخت آن کرده بود. این تختهسنگ همچنان دست نخورده در گوشهای قرار داشت. میکلآنژ موفق شد تندیس داوود را بدون در نظر گرفتن سرگذشت تاریخی و سنت نهفته در آن خلق نماید. اجرای این کار هنری به دور از چشم همگان و در محیطی بسته انجام گرفت و پس از پردهبرداری، تحسين و تعجب همگان را برانگيخت. بهترین هنرمندان فلورانس مأموریت یافتند تا مناسب ترين محل را برای این مجسمه انتخاب کنند. سرانجام به اتفاق آراء، ایوان کاخ «سینوریا» را برای این کار برگزيدند. «مجسمه داوود» در سال ۱۸۸۲ به یکی از سالنهای «آکادمی هنر» منتقل شد.
اقامت دوباره در رم (۱۵۰۵ - ۱۵۰۶)
میکلآنژ به محض ورود به رم، سفارش بزرگی از جانب «پاپ ژولیوس» دریافت كرد. ژولیوس دوم در نظر داشت مقبرهای باشکوه در زمان حیات بنا کند تا پس از مرگش، جلال و جبروت وی را نمایان سازد. از این رو میکلآنژ، این استاد مسلم در معماری، نقاشی و پیکرتراشی، شایستهترین فردي بود که میتوانست طرح مقبره پاپ را به نحو احسن به مرحله اجرا درآورد. او پس از تهیه نقشههای ساختمانی، به مدت یک سال در معادن سنگمرمر «کارارا» مشغول انتخاب و نظارت بر برش و حمل سنگهای مورد نیاز خود بود. پس از بازگشت به رم و ورود سنگهای مرمر، کار ساختمانی با شتاب و علاقه مندی آغاز شد و ژولیوس با پیگیری و نظارت بر امور، مشوق او در اين كار بود. پس از مدتی، اخلاق و رفتار پاپ تغییر كرد و در غیاب میکلآنژ، معمار و هنرمند دیگری را به نام «برامانته» - که رابطه خوبی هم با میکلآنژ نداشت - استخدام كرد.
باز گشت به فلورانس برای بار سوم
«پاپ ژولیوس دوم» درصدد طرح نقشه جنگ و فتح ایالات بیشتری بود. به همين دليل، از هزینههای سنگین معماری و خرید سنگ مرمر کاملأ منصرف شده و در پی مجازات کسانی برآمد که چنین هزینه اي را به او تحمیل کرده بودند. میکلآنژ که چنين خطري را حس کرده بود، به طور ناگهانی رم را ترک کرد و قبل از اینکه مأموران پاپ او را دستگير كنند، در آوریل ۱۵۰۶ به فلورانس رفت. وي در آنجا مورد حمایت همشهریان خود قرار گرفت و احساس امنیت مي كرد. ميكل از پذیرش هرگونه سفارشی از رم سر باز زد و تمام مدت تابستان را در فلورانس به سر برد. فعالیت هنری او در این مدت، محدود به تکمیل تابلو «صحنه جنگ» بود.
مجسمه پاپ ژولیوس دوم در بولونیا
پس از فرار میکلآنژ از رم، «پاپ ژولیوس» لشکرکشی بر ضد بولونیا را پیروزمندانه به پایان رساند و میکلآنژ را با تضمین بیشتری به کار دعوت كرد. هنرمند فلورانسی و ژولیوس، هر دو دارای طبعی سرکش بودند، اما گرایش و جاذبهای دو جانبه، آنها را به هم نزدیک میكرد. پاپ از میکلآنژ خواست تا مجسمه او را به شكلي که نمایش دهنده پیروزی قدرتمندانه وی باشد، از برنز ساخته و در قسمت ورودي «کلیسای پترونیوس مقدس» در بولونیا نصب کند. با اينكه میکلآنژ در زمينه کارهای برنزی تجربه كافي نداشت، به اتکای هنرمندان و استادان دیگر، این کار را پذیرفت، اما هیچ کس نتوانست در این کار بزرگ او را یاری دهد. این بار هم هنرمند توانا از نبوغ ذاتی خود استفاده كرد و مجسمهای بینظیر از برنز خلق نمود که پاپ را در حالت نشسته و خرقه بر دوش، با عصای فرمانروایی و کلید شهر در دست، همچون سرداران بزرگ و در حال فرمان دادن نشان میداد. این مجسمه سه سال پس از انقلاب به وسیله مردم بولونیا که از استبداد مذهبی ژولیوس به جان آمده بودند، نابود شد.
سومین اقامت در رم
میکلآنژ با اراده خود به نزد كارفرمايش در رم رفت. او مایل نبود کار ساختمانی مقبره پاپ را به انجام برساند، بلکه در نظر داشت تزئین «کلیسای سیکستینی» را که در سفر دومش به رم، او را از اجرای آن منع کرده بودند، ادامه دهد. پیش از این، رقبای وی کفایت او را در هنر نقاشی مورد سؤال قرارداده و او را شایسته اجرای چنین طرح بزرگی نمیدانستند. میکلآنژ كه از تسلط نسبی خود به این هنر آگاهی داشت، کار هنرمندانه خود را با دغدغهای مبارزهجویانه آغاز کرد. تزئین سقف کلیسا حدود چهار سال و نیم طول کشید. این شاهکار هنری به عنوان یکی از باشکوهترین آثار میکلآنژ شناخته شده است. او از همان ابتدا، طرح مورد نظر پاپ را تغییر داد و به جای دوازده حواریون مسیح، صدها منظره از آفرينش آدم، سِفر پیدایش، پیامبران پیش از مسیح و طوفان نوح و دیگر روایات انجیلی به تصویر کشید.
آرامگاه ژولیوس دوم
میکلآنژ پس از اتمام رنگآمیزی سقف «کلیسای سیکستینی»، بلافاصله عملیات ساخت مقبره پاپ را آغاز كرد. چهار ماه بعد، در سال ۱۵۱۳، پاپ ژولیوس دوم درگذشت و وارثان او، قرارداد طرح کوچکتری را به میکلآنژ تحمیل كردند. «مجسمه موسی» یکی دیگر از کارهای معروف اوست که در «کلیسای سن پیترو» در «ونیکولی» رم قرار دارد. «تندیس بردگان» که وابسته به مقبره ژولیوس دوم بود، در موزه «لوور» به نمايش گذاشته شد.
کلیسای مدیچی سن لورنسو
پس از مرگ «ژولیوس دوم»، جانشین وی «لئوی دهم» به تخت نشست و در این رهگذر، خانواده مدیچی که از وابستگان لئوی دهم بودند، با اعمال قدرت و فريب، نفوذ خود را در فلورانس گسترده و جو دوران استبدادی حکومت «ساوونارولا » را دوباره حاکم کردند. میکلآنژ از یک سو، این خانواده را دوست و حامی و کارفرمای خود میدانست و از سوی دیگر، حامي جمهوری فلورانس بود. این امر، تعارضی آشتیناپذیر را ميان روابط دوستانه او با خانواده مدیچی و باورهاي سیاسی اش به وجود مي آورد.
میکلآنژ تحت تأثیر این تحولات سیاسی، عملیات ساخت مقبره «ژولیوس دوم» را به شكل ناتمام رها کرد و طرح دیگری را که خانواده مدیچی به او پیشنهاد کرده بود، پذیرفت. این کار جدید شامل تزيین نمای خارجی کلیسای خانوادگی مدیچی به نام «سان لورنسو» در فلورانس بود که قرارداد آن در ژانویه سال ۱۵۱۸ امضاء شد. در این زمان، میکل آنژ ۴۴ سال داشت و دوران جوانی را پشت سر گذاشته بود. وي بار دیگر برای نظارت بر کار و انتخاب سنگ مرمر به «کارارا» رفت. سرانجام، این قرارداد نیز با شكست در اهداف خود، لغو شد. میکلآنژ دوازده سال دیگر از عمرش را در فلورانس گذراند و به سفارشات خانواده دمدمی مزاج مدیچی گردن نهاد. «میکلانجلو دی لودوویکو بوناروتی سیمونی»، هنرمند و نابغه عصر خود در تاریخ ۱۸ فوریه ۱۵۶۴، در رم دیده از جهان فروبست و در «کلیسای استاکروس» شهر فلورانس به خاك سپرده شد.
آثار هنری میکلآنژ
- مادونا روی پله - نقشاندازی روی مرمر - فلورانس - خانه بوناروتی - تاریخ ۱۴۸۹ - ۱۴۹۲
- جنگ دو پیکر - نقشاندازی روی مرمر - فلورانس - خانه بوناروتی - تاریخ ۱۴۹۲ - ۱۴۹۳
- باخوس مست - تندیس - رم - تاریخ ۱۴۹۶ - ۱۴۹۷
- پی یتا - تندیس - فلورانس - تاریخ ۱۴۹۸ - ۱۴۹۹
- داوود - تندیس - فلورانس - تاریخ ۱۵۰۱ - ۱۵۰۴
- مجسمه برای مقبره پاپ - بردگان در حال مرگ - تندیس موسی - تاریخ ۱۵۰۵ - ۱۵۱۵
- نقاشی سقف کلیسای سیکستینی - رم - تاریخ ۱۵۰۸ - ۱۵۱۲
- مقبره خانوادگی مدیچی - فلورانس - تاریخ ۱۵۲۰ - ۱۵۳۴
- کتابخانه مدیچی - لورنسیانا - فلورانس - تاریخ ۱۵۲۴ - ۱۵۲۶
- صحنه رستاخیز - نقاشی - رم - کلیسای سیکستینی - تاریخ ۱۵۳۴ - ۱۵۴۱
- معماری گنبد کلیسای پترز - رم - تاریخ ۱۵۴۷
میکلآنژ شاعر
ميكل آنژ در کنار آثار هنر تجسمی، تعدادی غزل نيز در وصف محبوبه خود، «ویتوریا کولونا» و دوست عزیزش «توماسو دیکاوالیری» و دانته سروده است که بيانگر ذوق لطیف اوست.
:: موضوعات مرتبط:
زندگی نامه ميكل آنژ ,
,